وقتی صنعت پیش از بلوغ می‌میرد

وقتی صنعت پیش از بلوغ می‌میرد: صنعت‌زدایی زودهنگام

 

مقدمه

توسعه اقتصادی، برای قرن‌ها با یک نردبان سه‌پله‌ای شناخته می‌شد: گذار از اقتصاد کشاورزی به یک پایگاه صنعتی قوی، و در نهایت رسیدن به بلوغ اقتصاد خدماتی. این الگویی بود که غرب و سپس ببرهای آسیایی را به رفاه رساند. با این حال، در دهه‌های اخیر، این نردبان در بسیاری از کشورهای در حال توسعه شکست خورده است. پدیده‌ی "صنعت‌زدایی زودهنگام"، که توسط اقتصاددانانی چون دانی رودریک صورت‌بندی شده، نشان می‌دهد که این کشورها پیش از آنکه بتوانند از مزایای تحول‌آفرین تولید انبوه و رشد بهره‌وری صنعتی بهره‌مند شوند، دچار افول ساختاری بخش تولیدی می‌شوند. این مقاله قصد دارد با نگاهی تحلیلی به ریشه‌ها و پیامدهای این پدیده، به‌ویژه در اقتصادهایی مانند ایران، برزیل و هند، ابعاد آن را روشن سازد. در ادامه، ضمن تعریف دقیق ابعاد کمی و کیفی این بحران توسعه، دلایل اصلی آن (از جمله رقابت جهانی و بیماری هلندی) و در نهایت، راهکارهای ضروری برای تدوین یک سیاست صنعتی نسل دوم مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

نگاهی به پدیده صنعت‌زدایی زودهنگام در اقتصادهای در حال توسعه

در دهه‌های اخیر، بسیاری از کشورهای در حال توسعه با پدیده‌ای روبه‌رو شده‌اند که اقتصاددان برجسته، دانی رودریک (Dani Rodrik)، آن را «صنعت‌زدایی زودهنگام» می‌نامد. به زبان ساده، این یعنی کشورهایی که هنوز به مرحله بلوغ صنعتی نرسیده‌اند، ناگهان شاهد افول سهم صنایع تولیدی خود در تولید ناخالص داخلی (GDP) و اشتغال می‌شوند پیش از آن‌که فرصت بهره‌برداری کامل از آن‌ها را داشته باشند.

تا چند دهه پیش، مسیر توسعه اقتصادی کشورها تقریباً قابل پیش‌بینی بود: کشاورزی صنعت خدمات.

اما امروز، این مسیر در بسیاری از کشورها شکسته شده. صنعت‌زدایی زودهنگام نه‌تنها اقتصاد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه پیامدهای اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای در پی داشته و کشورها را در "تله‌ی درآمد متوسط" گرفتار می‌کند.

صنعت‌زدایی زودهنگام یعنی چه؟

در حالت معمول، کشورها پس از رسیدن به سطح بالایی از تولید صنعتی (با سهم اشتغال صنعتی بیش از ۳۰ درصد و درآمد سرانه بالا)، به سمت اقتصاد خدماتی حرکت می‌کنند. اما در صنعت‌زدایی زودهنگام، این گذار پیش از موعد رخ می‌دهد:

  • کاهش سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی (GDP): این افول زمانی رخ می‌دهد که درآمد سرانه کشور بسیار پایین‌تر از کشورهای توسعه‌یافته در زمان اوج صنعتی‌شدنشان است.
  • رکود اشتغال صنعتی: اوج سهم اشتغال در بخش تولید، در سطوح بسیار پایین‌تری (مثلاً زیر ۱۵ تا ۲۰ درصد کل اشتغال) اتفاق می‌افتد.
  • رشد سریع بخش خدمات با بهره‌وری پایین: بخش خدمات به‌سرعت رشد می‌کند، اما عمدتاً شامل مشاغل غیررسمی، خدمات خُرد و کم‌بهره‌ور است که نمی‌تواند موتور محرک رشد بهره‌وریِ از دست رفته در بخش تولید باشد.

به‌عبارتی، کشور هنوز «صنعتی» نشده، اما «صنعت‌زدایی» را تجربه می‌کند.

چه کشورهایی درگیر این پدیده‌اند؟

این پدیده در سراسر جهان در حال توسعه دیده می‌شود، از جمله:

  • هند: رشد عظیم بخش IT و خدمات مالی پیشرفته، در کنار افول صنایع سنتی و عدم جذب نیروی کار انبوه به بخش تولید.
  • برزیل: کاهش اشتغال صنعتی و افزایش وابستگی به واردات، که ریشه در سیاست‌های اقتصادی ناهماهنگ و بیماری هلندی دارد.
  • ایران: رکود صنایع تولیدی، رشد نامتوازن خدمات، و مهاجرت نیروی کار صنعتی به مشاغل غیررسمی؛ به طور مثال، سهم بخش صنعت در GDP ایران در دهه‌های اخیر روندی نزولی یا راکد داشته است، در حالی که بخش خدمات و بخش انرژی (نفت) غالب بوده‌اند.

 چرا این اتفاق می‌افتد؟ دلایل پشت پرده (جهانی و داخلی)

دلایل اصلی صنعت‌زدایی زودهنگام ترکیبی از فشارهای ساختاری جهانی و ضعف‌های داخلی است:

  1. رقابت جهانی و تمرکز تولید: صنایع داخلی در برابر کالاهای ارزان‌تر خارجی تاب نمی‌آورند. جهانی‌شدن زنجیره‌های تأمین باعث شده است که تولیدات پیچیده عمدتاً در بلوک‌های خاص (مانند شرق آسیا) متمرکز شوند و ورود به این بازار برای تازه‌واردها بسیار دشوار است.
  2. فناوری‌های جدید و اتوماسیون: انقلاب چهارم صنعتی تولید را به‌شدت اتوماتیک کرده است. حتی در صورت سرمایه‌گذاری جدید، دیگر تولید به نیروی کار انبوه نیاز ندارد؛ ماشین‌ها جای انسان‌ها را گرفته‌اند و فرصت‌های شغلی کمی ایجاد می‌شود.
  3. سیاست‌های اقتصادی ناهماهنگ و «بیماری هلندی»:
    • عدم حمایت هدفمند: نبود سیاست‌های صنعتی نسل دوم و تمرکز بر خدمات.
    • فشارهای ارزی: در کشورهای نفتی/منابع‌محور، درآمد حاصل از منابع، ارزش پول ملی را تقویت می‌کند، واردات را ارزان و صادرات صنعتی را گران می‌کند که به آن بیماری هلندی می‌گویند.
  4. فضای کسب‌وکار نامناسب: بی‌ثباتی‌های اقتصادی، فساد بوروکراتیک و نوسانات شدید مقرراتی، سرمایه‌گذاری بلندمدت در بخش تولید را عملاً غیرممکن می‌سازد.

پیامدهای اجتماعی و سیاسی (تله‌ی درآمد متوسط)

صنعت‌زدایی زودهنگام یک مسئله اقتصادی نیست؛ بلکه یک بحران توسعه است که می‌تواند:

  • ایجاد بیکاری ساختاری و تضعیف طبقه کارگر: مشاغل خدماتی ضعیف جایگزین مشاغل صنعتی با درآمد و بهره‌وری بالاتر می‌شوند و طبقه متوسط را تضعیف می‌کنند.
  • افزایش نابرابری و شکاف طبقاتی: فرصت‌های اندک رشد برای نیروی کار غیرماهر، نابرابری را تشدید کرده و به ناآرامی‌های اجتماعی می‌انجامد.
  • کاهش پتانسیل رشد بلندمدت: بخش صنعت موتور اصلی نوآوری و رشد بهره‌وری است. افول آن، توانایی کشور برای خروج از تله‌ی درآمد متوسط را تضعیف می‌کند.
  • تضعیف استقلال اقتصادی: وابستگی شدیدتر به واردات کالاهای صنعتی، کشور را در برابر شوک‌های خارجی آسیب‌پذیر می‌کند.

راه‌های مقابله: طراحی سیاست صنعتی نسل دوم

برای مقابله با این روند، کشورها باید از تقلید کورکورانه دست بردارند و به دنبال «توسعه بومی» باشند:

  1. سرمایه‌گذاری در صنایع دارای مزیت نسبی پویا: حمایت هدفمند و مشروط از صنایع کلیدی که پتانسیل تبدیل‌شدن به رقبای جهانی را دارند، نه هر صنعتی.
  2. پیوند صنعت و خدمات پیشرفته: ایجاد زنجیره‌های تولیدی قوی که خدمات پیشرفته (مانند طراحی، تحقیق و توسعه، و مهندسی) را به تولید داخلی متصل کنند تا رشد متوازن‌تری شکل گیرد.
  3. تقویت زیرساخت‌های مهارت‌آموزی: سرمایه‌گذاری هدفمند در آموزش‌های فنی و حرفه‌ای برای ایجاد مهارت‌های لازم برای عصر اتوماسیون (مانند نگهداری ماشین‌آلات پیشرفته و رباتیک).
  4. ایجاد ثبات و تسهیل فضای کسب‌وکار: کاهش بوروکراسی و ثبات قوانین به عنوان پیش‌شرط جذب سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت در بخش تولید.

 نتیجه‌گیری: بازاندیشی در مسیر توسعه

صنعت‌زدایی زودهنگام نشانه‌ای از تغییرات ساختاری در اقتصاد جهانی است. اما این تغییرات نباید به معنای تسلیم باشد. کشورها می‌توانند با طراحی یک "سیاست صنعتی نسل دوم"، که بر نوآوری، مهارت‌آموزی و ایجاد پیوندهای قوی بین بخش‌های مختلف اقتصادی متمرکز است، مسیرهای بومی، خلاقانه، و پایدار برای رشد اقتصادی طراحی کنند.

توسعه واقعی، نه در تقلید از مدل‌های غربی، بلکه در شناخت ظرفیت‌های داخلی و طراحی مسیرهای منحصربه‌فرد و مقاوم نهفته است