مرگ بازار و ظهور فئودالیسم دیجیتال

مرگ بازار و ظهور فئودالیسم دیجیتال

چگونه اپل و آمازون از شرکت به دولت تبدیل شدند؟

پایان یک افسانه

دهه‌هاست به ما گفته‌اند که اقتصاد جهانی بر پایه بازار آزاد می‌چرخد؛ جایی که رقابت، نوآوری را به سود تبدیل می‌کند و قیمت‌ها بازتاب رفتار عرضه و تقاضا هستند. اما این تصویر دیگر ربطی به واقعیت ندارد. آنچه امروز اقتصاد دیجیتال را اداره می‌کند نه دست نامرئی بازار است و نه منطق سرمایه‌داری صنعتی؛ بلکه شبکه‌ای از پلتفرم‌های انحصاری است که همان نقش زمین‌داران عصر فئودالی را بازی می‌کنند. اپل، آمازون، متا و گوگل شرکت نیستند؛ آن‌ها «اربابان زیرساخت» هستند. زیرساخت یعنی قلمرو. و قلمرو یعنی قدرت حاکمیت. این مقاله پنج پرده از این تحول تاریخی را تحلیل می‌کند: مرگ بازار، پایان سود، سقوط دولت‌ـ‌ملت و ظهور فئودالیسم دیجیتال.

۱. پارادایم شیفت: اقتصاد از تولید به اجاره مهاجرت کرد

در سرمایه‌داری صنعتی، ارزش از دل تولید بیرون می‌آمد. سرمایه صرف ساخت کارخانه، ماشین‌آلات و نیروی کار می‌شد و محصول نهایی در بازار رقابتی به فروش می‌رسید. اما اقتصاد دیجیتال این رابطه را وارونه کرده است. امروز ارزش نه از تولید کالا، بلکه از مالکیت زیرساخت دیجیتال خلق می‌شود. آمازون نمونه کلاسیک این تحول است. این شرکت دیگر یک فروشگاه نیست. این خودِ بازار است. وقتی یک فروشنده شخص ثالث کالایی را می‌فروشد، آمازون سهمی از درآمد او را برمی‌دارد. این سود ناشی از تولید نیست؛ این «اجاره دسترسی» است. در این مدل، پلتفرم‌ها به جای آنکه عامل تولید باشند، «دروازه‌بان بازار» هستند. حق ورود به بازار، ارزشی بالاتر از خود کالا پیدا کرده است. این همان چیزی است که اقتصاددانان آن را مهاجرت از منطق M-C-M (پولکالاپول) به منطق Rent Extraction می‌نامند.

۲. مسخ بازار: الگوریتم‌ها تاج‌وتخت قیمت‌گذاری را تصاحب کردند

بازار، در تعریف اصیل اقتصاد سیاسی، نهادی برای کشف قیمت است؛ محصول تعامل آزادانه خریداران و فروشندگان. اما زمانی که پلتفرم‌ها هم مالک میدان باشند، هم قانون‌گذار بازی و هم داور نهایی، فرآیند کشف قیمت از میان می‌رود. امروز قیمت‌ها نه حاصل عرضه و تقاضا، بلکه حاصل محاسبات الگوریتمی هستند. وقتی در اوبر یا اسنپ درخواست خودرو می‌دهید، هیچ بازار واقعی وجود ندارد که در آن چانه‌زنی یا رقابت رخ دهد. شما و راننده، صرفاً تابع قیمت‌گذاری الگوریتم هستید. از Surge Pricing گرفته تا رتبه‌بندی نتایج جستجوی گوگل و کنترل دیده‌شدن فروشندگان در آمازون، تمام سازوکارهایی که قبلاً بازار را تعریف می‌کردند، اکنون به‌صورت الگوریتمی مهندسی شده‌اند. بازار نه شکست خورده، نه اصلاح شده؛ بازار توسط الگوریتم‌ها «به مسلخ رفته» است و جای خود را به یک محیط محاسباتی کنترل‌شده داده که در آن قیمت ابزار مدیریت رفتار است.

۳. خلأ حاکمیت: زمانی که شرکت‌ها دولت می‌شوند

این تحول صرفاً اقتصادی نیست؛ یک دگرگونی سیاسی است. پلتفرم‌ها اکنون قدرتی فراتر از بسیاری از دولت‌ـ‌ملت‌ها دارند. زمانی که توییتر حساب رئیس‌جمهور وقت آمریکا را مسدود کرد، یک حقیقت آشکار شد: قدرت حاکمیت در جهان دیجیتال نه در دست دولت‌ها، بلکه در دست شرکت‌هاست. پلتفرم‌ها دسترسی به اطلاعات، گفت‌وگو، تراکنش، ارتباطات و حتی امنیت کاربران را مدیریت می‌کنند. آن‌ها داده‌ها را در انحصار دارند، فراتر از مرزها عمل می‌کنند و به‌جای قانون‌گذاری پارلمانی، از طریق کدنویسی حکمرانی می‌کنند. دولت‌ها با ابزارهای سنتی قانون‌گذاری کند، جریمه‌های محدود و ساختارهای بوروکراتیک نمی‌توانند با این موجودیت‌های فراملی رقابت کنند. نتیجه روشن است: قرارداد اجتماعی که قدرت را بین دولت و شهروند توزیع می‌کرد، جای خود را به «شرایط استفاده» داده است. شهروند تبدیل به کاربر شده، و حاکمیت عمومی تبدیل به حاکمیت خصوصی. این همان فئودالیسم دیجیتال است: انتقال قدرت از دولت‌ها به مالکیت خصوصی بر زیرساخت‌های حیاتی.

۴. معمای وال‌ستریت: قیمت‌گذاری بر «قدرت»، نه «سود»

اگر بخواهیم بفهمیم چرا ارزش شرکت‌هایی مانند انویدیا، اپل یا مایکروسافت گاهی از هر معیار سنتی مالی عبور می‌کند، باید از منطق P/E فاصله بگیریم. بازار سهام این شرکت‌ها را مانند بنگاه‌های تولیدی ارزش‌گذاری نمی‌کند؛ بلکه مثل اوراق قرضه حاکمیتی با بازدهی بالا با آن‌ها برخورد می‌کند. وقتی اپل ۳۰ درصد از هر تراکنش اپ‌استور را برمی‌دارد، این درآمد ویژگی‌هایی دارد که مشابه مالیات است: تکرارپذیر، پایدار، قابل پیش‌بینی و مقاوم در برابر چرخه‌های اقتصادی. خروج از اکوسیستم اپل برای کاربران پرهزینه است؛ پس جریان درآمدی این شرکت ریسکی نزدیک به صفر دارد. این رفتار دقیقاً شبیه دولت‌هایی است که پایه مالیاتی باثبات دارند. وال‌ستریت به‌درستی دریافته که این شرکت‌ها در حال فروش «سودآوری» نیستند؛ آن‌ها «قدرت انحصاری» می‌فروشند. چیزی بسیار ارزشمندتر از سود: توانایی اعمال مالیات خصوصی بر میلیاردها انسان.

۵. مؤخره: سیاست در برابر اربابان دیجیتال

آنچه امروز در برابر ما قرار دارد، یک نسخه بروز شده از سرمایه‌داری نیست؛ یک پارادایم تاریخی جدید است. پلتفرم‌ها نه صرفاً شرکت، بلکه دولت‌های خصوصی هستند. قوانینی که بر رفتار ما حکم می‌راند نه در پارلمان‌ها، بلکه در سرورهای ابری نوشته می‌شود. کاربران رعیت‌اند و اربابان جدید متکی به مالکیت داده، شبکه و الگوریتم. مسئله اصلی این نیست که بازار را چگونه اصلاح کنیم؛ بازاری باقی نمانده است. پرسش این است که دموکراسی، حقوق شهروندی و آزادی انسانی چگونه می‌تواند در جهانی ادامه یابد که زیرساخت‌های حیاتی آن در تملک خصوصی معدودی از غول‌های فناوری است. آینده اقتصاد سیاسی به نحوه مواجهه ما با این پرسش بستگی دارد. اگر نتوانیم پاسخ دهیم، ممکن است به دوران جدیدی از تاریخ وارد شویم که در آن نه دولت‌ها، بلکه شرکت‌ها حاکمان اصلی‌اند؛ حاکمانی بدون مرز، بدون پاسخگویی و مجهز به قدرتی که هیچ حکومت سنتی تاکنون در اختیار نداشته است