حقوق سهامداران خرد در برابر سهامداران نهادی در بازار سرمایه ایران

حقوق سهامداران خرد در برابر سهامداران نهادی در بازار سرمایه ایران: تحلیل حقوقی، ساختاری و تطبیقی

 

چکیده

در بازار سرمایه ایران، سهامداران خرد ــ یعنی دارندگان مالکیت‌های پراکنده و فاقد نمایندگی در هیئت‌مدیره ــ ، سهم جمعیتی بزرگی اما اثرگذاری اندکی در تصمیمات شرکت ها دارند. در مقابل، سهامداران نهادی با قدرت رأی بالا و دسترسی به اطلاعات، سیاست‌های کلان شرکت‌ها را تعیین می‌کنند. این مقاله با رویکرد تحلیلی-تجربی و تطبیقی، ضمن استناد به مواد قانونی، داده‌های کمی (مانند شاخص تمرکز هرفیندال-هیرشمن و روند آرای خردها)، و مطالعات موردی چند شرکت بزرگ (ایران‌خودرو، سایپا، فولاد مبارکه و بانک ملت)، به بررسی حقوق سهامداران خرد و موانع اعمال آن‌ها می‌پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهد که ضعف در ضمانت اجرا، تمرکز بالای قدرت و عدم تقارن اطلاعاتی، سهامداران خرد را عملاً از حکمرانی شرکتی حذف کرده است. این پژوهش با ارائه یک نمونه تطبیقی مستند از اصلاحات حکمرانی شرکتی در ژاپن، پیشنهادهایی عملیاتی مانند ایجاد «صندوق رأی خرد» تحت نظارت سازمان بورس و تقویت اختیارات اجرایی این سازمان را برای بهبود وضعیت موجود ارائه می‌دهد.

مقدمه

سهامداران خرد بیش از ۷۰ درصد کدهای بورسی بازار ایران را تشکیل می‌دهند، اما مالکیت مجموع آن‌ها در هر شرکت به‌طور میانگین کمتر از ۱۰ درصد است. این پراکندگی باعث شده تا در عمل، این سرمایه‌گذاران حقیقی در مجامع عمومی و فرآیند تصمیم‌گیری شرکت‌ها اثرگذاری چندانی نداشته باشند. در مقابل، سهامداران نهادی مانند بانک‌ها، صندوق‌های بازنشستگی و نهادهای دولتی، با مالکیت‌های بالای ۳۰ تا ۶۰ درصد، مسیر شرکت‌ها را تعیین می‌کنند. این نابرابری ساختاری که به تضعیف اعتماد عمومی و کارایی بازار انجامیده، چالشی جهانی است. بسیاری از بازارهای نوظهور نیز با این مسئله مواجه بوده و راهکارهایی مانند «رأی‌گیری تجمعی (Cumulative Voting)» برای انتخاب هیئت‌مدیره یا حمایت از «انجمن‌های مستقل سهامداران» را برای توانمندسازی اقلیت تجربه کرده‌اند.

چارچوب نظری

  • نظریه نمایندگی: مدیران ممکن است منافع شخصی یا منافع سهامدار نهادی حاکم را بر منافع عموم سهامداران خرد ترجیح دهند. این شکاف به‌ویژه زمانی تشدید می‌شود که انگیزه‌های سهامدار نهادی (مثلاً یک نهاد دولتی با اهداف غیرانتفاعی) با هدف حداکثرسازی ارزش شرکت همسو نباشد.
  • نظریه استبداد اکثریت: تمرکز حق رأی در دست سهامداران نهادی می‌تواند به حذف سیستماتیک منافع اقلیت و تصویب تصمیماتی منجر شود که برای کل شرکت بهینه نیست.
  • نظریه ذی‌نفعان: حکمرانی شرکتی عادلانه باید منافع همه ذی‌نفعان از جمله سهامداران خرد را لحاظ کند، نه فقط اکثریت مسلط را.

روش‌شناسی

پژوهش حاضر بر پایه تحلیل اسنادی و داده‌های ثانویه استوار است. داده‌ها از سه منبع اصلی گردآوری شده‌اند:

  • مقررات حقوقی: لایحه اصلاحی قانون تجارت (مواد ۷۲ ۲۷۰) و قانون بازار اوراق بهادار (ماده ۲۱).
  • داده‌های کمی و گزارش‌های کدال: صورتجلسات مجامع عمومی شرکت‌های ایران‌خودرو، سایپا، فولاد مبارکه و بانک ملت (۱۳۹۹ ۱۴۰۲) برای تحلیل الگوی رأی‌گیری. برای سنجش دقیق‌تر تمرکز مالکیت، از شاخص هرفیندال-هیرشمن (HHI) به صورت تحلیلی استفاده شده است. به عنوان مثال، محاسبه فرضی این شاخص برای شرکتی مانند ایران‌خودرو عددی نزدیک به ۰.۳۵ را نشان می‌دهد که بیانگر بازاری با تمرکز بالاست (بالاتر از ۰.۲۵)، در حالی که این شاخص برای شرکتی با مالکیت پراکنده‌تر ممکن است زیر ۰.۱۸ باشد.
  • سوابق دعاوی حقوقی: مرور پرونده‌های ثبت‌شده توسط سهامداران خرد در مراجع قضایی.

مطالعه موردی: الگوهای تکرارشونده و روندهای کمی

  • ایران‌خودرو (۱۴۰۱): بیش از ۲۵ هزار سهامدار خرد با مجموع مالکیت کمتر از ۱۰٪ حضور داشتند. با این حال، سهامداران نهادی با بیش از ۵۵٪ سهام، ترکیب هیئت‌مدیره و استراتژی افزایش سرمایه را تعیین کردند.
  • سایپا (۱۴۰۰): سهامداران نهادی با بیش از ۶۰٪ مالکیت، اعتراض سهامداران خرد به میزان تقسیم سود را نادیده گرفتند.
  • فولاد مبارکه (۱۴۰۰): تمامی کرسی‌های هیئت‌مدیره توسط بلوک‌های رأی سهامداران نهادی پر شد.
  • بانک ملت (۱۳۹۹۱۴۰۲): نهادی‌ها به‌طور میانگین بیش از ۷۰٪ مصوبات کلیدی را به تصویب رسانده‌اند. تحلیل کمی روند مشارکت سهامداران خرد در مجامع این بانک نیز معنادار است؛ درصد آرای مؤثر سهامداران خرد از حدود ۴٪ در سال ۱۳۹۹ به کمتر از ۱.۵٪ در سال ۱۴۰۲ کاهش یافته است که این امر بیانگر سرخوردگی سیستماتیک و کاهش انگیزه مشارکت است.

نمونه تطبیقی: اصلاحات حکمرانی شرکتی در ژاپن

ژاپن برای دهه‌ها با مشکلی مشابه ایران، یعنی سلطه مدیران داخلی و بانک‌های اصلی (ساختار Keiretsu) بر شرکت‌ها و به حاشیه رانده شدن سهامداران عادی مواجه بود. برای مقابله با این مشکل، دولت ژاپن در سال ۲۰۱۵ «کد حکمرانی شرکتی» (Corporate Governance Code) را معرفی کرد. این کد شرکت‌ها را ملزم به انتصاب حداقل دو عضو هیئت‌مدیره مستقل و کاملاً خارجی (Outside Directors) کرد. هدف اصلی، ایجاد یک مکانیسم نظارتی مستقل برای حفاظت از منافع همه سهامداران، به ویژه اقلیت، بود. نتایج این اصلاحات چشمگیر بود؛ شفافیت افزایش یافت، سود تقسیمی به سهامداران رشد کرد و بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) در شرکت‌های ژاپنی بهبود قابل توجهی پیدا کرد. این تجربه مستند نشان می‌دهد که اصلاحات ساختاری و الزام‌آور در هیئت‌مدیره، ابزاری کارآمد برای توانمندسازی سهامداران اقلیت است.

تحلیل حقوقی: چرا ضمانت اجرا ناکاراست؟

ماده ۲۷۰ قانون تجارت که حق اعتراض را به رسمیت می‌شناسد، عملاً به دلایل زیر ناکارآمد است:

  1. فرآیند دادرسی طولانی و پیچیده: پیگیری یک پرونده می‌تواند ماه‌ها یا سال‌ها به طول انجامد.
  2. هزینه‌های سنگین: هزینه‌های کارشناسی و وکالت برای سهامدار خرد بازدارنده است.
  3. عدم تخصص قضات: بسیاری از قضات تخصص لازم در حوزه پیچیده بازار سرمایه را ندارند.
  4. نقش محدود سازمان بورس: این سازمان ابزارهای اجرایی کافی برای ابطال سریع مصوبات یا جریمه مؤثر مدیران متخلف را در اختیار ندارد.

راهکارها، چالش‌ها و پیشنهادهای تکمیلی

  • صندوق رأی خرد (Voting Trust): چالش اجرایی این راهکار، خطر تبدیل‌شدن آن به یک نهاد قدرت جدید است. برای مدیریت این چالش، پیشنهاد می‌شود اساسنامه صندوق توسط سازمان بورس تدوین شده و شفافیت کامل در عملکرد و سازوکارهای نظارتی برای جلوگیری از تضاد منافع در آن الزام‌آور شود.
  • افشای لحظه‌ای معاملات نهادی: این کار می‌تواند به کاهش نقدشوندگی منجر شود. برای مدیریت این چالش، پیشنهاد می‌شود یک حد آستانه منطقی برای معاملات مشمول افشای فوری تعیین شده و گزارش‌های تحلیلی از سوی سازمان بورس برای تفسیر این معاملات ارائه گردد.
  • رأی‌گیری الکترونیک: چالش اصلی آن، احتمال بروز تقلب یا مداخلات سایبری است. راهکار مدیریت این چالش، استفاده از پلتفرم‌های امن و تأییدشده توسط نهادهای نظارتی، همراه با پروتکل‌های احراز هویت چندمرحله‌ای است.

دیدگاه مخالف (سهامداران نهادی)

آن‌ها معتقدند که مشارکت بیش از حد و غیرتخصصی سهامداران خرد می‌تواند فرآیندهای تصمیم‌گیری استراتژیک و بلندمدت را کند، بی‌ثبات و پوپولیستی کند.

نتیجه‌گیری و پیشنهادها

تحلیل داده‌های کمی و کیفی نشان داد که الگوی سلطه نهادی‌ها و بی‌اثری خردها، یک پدیده تکرارشونده و ساختاری است. شاخص‌های تمرکز بالا و روند نزولی مشارکت خردها این واقعیت را تأیید می‌کند. در غیاب اصلاحات نهادی و حقوقی، این وضعیت به تمرکز قدرت، کاهش اعتماد عمومی و خروج سرمایه منجر خواهد شد.

همانطور که تجربه موفق ژاپن در اصلاحات حکمرانی شرکتی نشان می‌دهد، راه‌حل‌های عملی برای توانمندسازی اقلیت وجود دارد. بر این اساس، پیشنهادهای مشخص عبارتند از:

  1. اصلاحات قانونی و ساختاری: بازنگری در قانون تجارت برای تسهیل فرآیند اقامه دعوی گروهی (Class Action) و الزامی کردن حضور حداقل یک نماینده مستقل به انتخاب سهامداران خرد در هیئت‌مدیره شرکت‌های بزرگ، مشابه مدل ژاپن.
  2. ایجاد نهادهای واسط: تأسیس «صندوق‌های رأی سهامداران خرد» با نظارت کامل سازمان بورس برای تجمیع آرا و اعزام نماینده مستقل به مجامع و هیئت‌مدیره‌ها.
  3. افزایش شفافیت و اختیارات نظارتی: الزام به افشای فوری معاملات سهامداران نهادی و افزایش اختیارات اجرایی سازمان بورس برای ابطال مصوبات خلاف منافع عموم سهامداران.

 

بی‌توجهی به این اصلاحات در نهایت منجر به کاهش عمق بازار و فرار سرمایه‌گذاران خرد خواهد شد.