از همبستگی تا سلاحسازی نقدینگی: چگونه نظم مالی جهانی در حال تجزیه است؟
۱. مقدمه: پایان توهم بیطرفی دلار
برای بیش از سه دهه، نظم مالی جهان بر یک فرضیه بهظاهر بدیهی استوار بود: دلار، اوراق خزانه و زیرساختهای پرداخت بینالمللی نه ابزار قدرت، بلکه «کالاهای عمومی جهانی» هستند؛ بیطرف، دائمی و فراتر از ژئوپلیتیک. این تصور چنان ریشهدار شد که حتی رقبای ژئوپولیتیکی مانند چین و روسیه نیز مازاد تجاری خود را با اطمینان در بازار خزانهداری آمریکا پارک میکردند. جهان باور کرده بود که تجارت آزاد و همبستگی مالی، هزینه جنگ را آنقدر بالا میبرد که تقابل غیرعقلانی میشود.
اما این جهان دیگر وجود ندارد.
از جنگ تعرفهای ۲۰۱۸ تا تحریمهای ثانویه و نهایتاً بحران اوکراین، زیرساختهایی که قرار بود شبکه همکاری باشند، به «نقاط خفگی» بدل شدند؛ نقاطی که از طریق آنها میتوان جریان نقدینگی را کنترل و مسدود کرد. در نتیجه، نظم مالی وارد گذار از هژمونی مبتنی بر «رضایت» به هژمونی مبتنی بر «اجبار» شده است. این تغییر بنیادین نشان میدهد پول در نظم جدید، دیگر ابزار مبادله نیست ابزار قدرت است.
تز نظری این مقاله روشن است: قدرت آمریکا نه از خود دلار، بلکه از مرکزیت شبکهای آن سرچشمه میگیرد. زمانی که شبکهها به ابزار فشار تبدیل شوند، بازیگران نظام بینالملل ناگزیر به سمت معماریهای موازی حرکت میکنند. این همان نقطهای است که تجزیه نظم مالی جهانی آغاز میشود.
۲. لحظه گسست: روزی که ذخایر ارزی مصون نبودند
۲۶ فوریه ۲۰۲۲، زمانی که G7 بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار از ذخایر رسمی بانک مرکزی روسیه را مسدود کرد، لحظهای بود که ستون اعتماد نظم مالی فرو ریخت. حتی در دوران جنگ سرد نیز ذخایر رسمی «حوزه غیرقابل تعرض» تلقی میشدند. این اقدام نشان داد که ذخایر دلاری در حقیقت «مطالبات مشروط سیاسی» هستند؛ داراییهایی که میتوانند در یک شب از ترازنامه یک کشور حذف شوند.
پیامد این تصمیم بسیار فراتر از روسیه بود. پکن، دهلینو، ریاض و آنکارا دریافتند که ذخایر دلاری مالکیت واقعی نیست؛ امتیازی است که با تصمیم سیاسی طرف مقابل قابل فسخ است. این رویداد دلار را از یک «دارایی بدون ریسک» به یک «دارایی مشروط» تنزل داد و روشن کرد که ریسک ژئوپولیتیک اکنون در قلب ریسک ذخایر قرار دارد.
زولتان پوزسار این لحظه را «پایان برتونوودز ۳» نامید و تمایز میان «پول درونی» و «پول بیرونی» را برجسته کرد. پول درونی، مانند دلار، بدهی طرف مقابل است و قابل تحریم و مصادره. پول بیرونی طلا و در شکل مدرنتر آن بیتکوین داراییای است که بدون ریسک طرف مقابل است. روند فعلی نه دلارزدایی احساسی، بلکه ریسکزدایی استراتژیک از داراییهای قابل سانسور است.
۳. سلاحسازی همبستگی: شبکهها چگونه به ابزار قدرت تبدیل شدند؟
نظم مالی جهانی شبکهای است که آمریکا در مرکز آن قرار دارد: SWIFT، CHIPS، Fedwire، بیمه دریایی، انبارهای کالایی و بازار خزانهداری. در گذشته این شبکه زیرساخت همکاری بود، اما اکنون سازوکار اعمال قدرت است. نظریه «وابستگی متقابل تسلیحاتی» توضیح میدهد چگونه این شبکه از زیرساختی بیطرف به ابزار ژئوپولیتیک تبدیل شد.
این تحول سه بازوی اصلی دارد: نخست، حاکمیت نقاط خفگی توانایی آمریکا برای قطع جریان پرداخت و کلرینگ دلاری. دوم، «اثر سراسربین» توانایی نظارت کامل بر تراکنشهای جهانی که برای چین و روسیه تهدیدی همسنگ تحریم است. سوم، تحریمهای ثانویه که شرکتهای خارجی را وادار میکند قوانین آمریکا را رعایت کنند، حتی اگر تابع آن نباشند. در این معماری، قدرت آمریکا بیش از آنکه ناشی از دلار باشد، حاصل «مرکزیت شبکهای» آن است.
همین سیاسیشدن شبکهها انگیزه اصلی کشورها برای ساخت مسیرهای مالی موازی را ایجاد کرده است مرحلهای که ما از آن با عنوان «تجزیه شبکهای نظم مالی» یاد میکنیم.
۴. ظهور چهار بلوک مالی: پایان جهانِ مسطح
نظم مالی از ساختار تکقطبی به چهار بلوک نیمهمجزا در حال گذار است. این روند پایان جهانیسازی مالی بر مبنای گذشته را رقم میزند.
بلوک اول، بلوک دلار آمریکا و اروپا که همچنان عمیقترین بازار سرمایه و امنترین استانداردهای حقوقی را ارائه میدهند.
بلوک دوم، بلوک یوان چین و شرکای آسیایی که از CIPS و mBridge برای تسویه موازی استفاده میکنند.
بلوک سوم، بلوک انرژی کالا روسیه، خاورمیانه و بخشهایی از آسیای مرکزی که به سمت تسویه طلا محور حرکت میکنند.
بلوک چهارم، بلوک غیرحاکمیتی شبکه بیتکوین و استیبلکوینها که بدون دولت، بدون مرکز و بدون نقطه خفگی قابل تصرف عمل میکند.
این بلوک چهارم دقیقاً به همین دلیل به پناهگاه بازیگران راندهشده از سیستم رسمی تبدیل شده است.
۵. طلا: بازگشت تنها دارایی بدون ریسک طرف مقابل
خریدهای بیسابقه بانکهای مرکزی طی سالهای اخیر بیشترین میزان از دهه ۱۹۶۰ نشان میدهد طلا دوباره به ابزار حاکمیت مالی تبدیل شده است. برای کشورهایی که نمیخواهند شریان مالیشان از واشنگتن عبور کند، طلا تنها دارایی است که هم بهعنوان وثیقه و هم ابزار تسویه عمل میکند. در نظم جدید، طلا نه یک سرمایهگذاری، بلکه بیمه حاکمیتی است.
۶. بیتکوین: لایه خنثی در اقتصاد سایه جهانی
بیتکوین جایگزین دلار نخواهد شد، اما نقش حیاتیتری پیدا میکند: تبدیل به «بازار سیاه نقدینگی جهان». هر بازیگری که از شبکههای رسمی رانده شود از کشورها تا کارتلها و سرمایهفراران به بیتکوین بهعنوان پول بدون سانسور پناه میبرد. دولتها نیز واکنش نشان میدهند: ممنوعیت سخت، فشار بر ماینرها، بستن ورودی/خروجیها و کنترل صرافیها. آینده بیتکوین نه پیروزی کامل و نه نابودی کامل است؛ بلکه یک جنگ فرسایشی میان دولتها و شبکههاست.
۷. آیندهپژوهی: جهان به کدام سمت میرود؟
آینده نظم مالی محصول تقاطع دو نیروست: شدت تنشهای ژئوپولیتیک و نوع زیرساخت پولی منتخب. بر اساس این ماتریس، چهار پرده از آینده محتمل است.
پرده اول، «جزیرههای دیجیتال»: محتملترین سناریو. جنگ سرد مالی میان بلوک دلار و بلوک یوان. تجارت جهانی ادامه دارد، اما میان دو شبکه جداگانه با دیوارهای آتشین تقسیم میشود.
پرده دوم، «نوزایی کالا»: در صورت اوجگیری تنشها، جهان به سمت تسویه کالایی و طلا محور حرکت میکند. زنجیرههای تأمین منطقهای و پرهزینه میشوند.
پرده سوم، «امپراتوری دیررس دلار»: دلار همچنان مسلط است، اما با هزینهای بسیار بالا. آمریکا برای حفظ جذابیت دلار، نرخ بهره را بالا نگه میدارد؛ نتیجه رکود مزمن داخلی برای حفظ امپراتوری خارجی است تریفین پارادوکس معکوس.
پرده چهارم، «سایبرپانک مالی»: اگر اعتماد به دولتها فروریزد، شبکههای غیرمتمرکز رشد انفجاری خواهند داشت و نقدینگی زیرزمینی بخشی از اقتصاد رسمی میشود.
۸. پیامدها برای ایران و بازارهای نوظهور
برای کشورهایی مانند ایران، این بحثها نظری نیست تجربه زیسته است. ایران عملاً پیشقراول جهان چندقطبی است: تسویه دوجانبه، اقتصاد بدون دسترسی بانکی جهانی و ذخایر غیررسمی. اما تبدیل این تجربه به مزیت نیازمند سه اصلاح اساسی است: معماری تسویه مستقل، اصلاح نظام بانکی و تنوعبخشی بنیادین به ذخایر ملی. بدون این اصلاحات، ایران بهجای «طراح نظم جدید»، صرفاً «مصرفکننده غیررسمی» آن خواهد بود.
۹. جمعبندی: آینده، میدان نبرد نقدینگی است
پول بیطرف نیست. شبکههای پرداخت بیطرف نیستند. نظم مالی جهانی در حال بازآرایی است و نقدینگی، مهمترین سلاح ژئوپولیتیک قرن بیستویکم خواهد بود. قدرت از توانایی کنترل نقاط خفگی، ساخت شبکههای موازی و تضمین ذخایر غیرسیاسی ناشی میشود. در این جهان جدید، طلا بازمیگردد، بیتکوین زیرزمینی میشود، دلار سختتر میجنگد و یوان جایگاه خود را تثبیت میکند. آینده به کشورهایی تعلق دارد که بتوانند نقدینگی مقاوم، تسویه مستقل و ذخایر امن بسازند. این جنگ بر سر پول نیست؛ بر سر حاکمیت است.









