جنگ دوم غزه–اسرائیل؛ اثرات ژئواکونومیک و گذار به نظم جدید انرژی

جنگ دوم غزهاسرائیل؛ اثرات ژئواکونومیک و گذار به نظم جدید انرژی

مقدمه: جنگی که بازارها آن را جدی نگرفته‌اند

در ادبیات اقتصاد سیاسی، یک فرض دیرپا وجود دارد: «بازارها هوشمندند و ریسک را پیش‌خور می‌کنند.» اما آنچه در میدان جنگ دوم غزهاسرائیل می‌بینیم، یک تضاد آشکار میان واقعیت میدانی و قیمت‌گذاری مالی است. دامنه درگیری از مدیترانه تا باب‌المندب و خلیج فارس گسترده شده، اما بازارهای جهانی با نوعی آرامش سرد و اشتباه‌آمیز به آن واکنش نشان داده‌اند. این شکاف خطرناک، محصول «خستگی ژئوپولیتیک» است؛ پدیده‌ای که طی سه سال اخیر، پس از کرونا، بحران انرژی ۲۰۲۲ و جنگ اوکراین، سرمایه‌گذاران جهانی را به حالتی از کرختی ریسک و بی‌حسی نسبت به تهدیدهای بزرگ رسانده است.

بازار امروز بر اساس یک سناریوی خوش‌بینانه بنا شده است: اینکه جنگ مهار خواهد شد. اما این «فرض مهار» (Containment Assumption) بیش از آنکه تحلیلی باشد، یک آرزوی جمعی است. بررسی دقیق ساختار جنگ نشان می‌دهد که تنش‌های فعلی نه تنها به‌سادگی مهار نمی‌شوند، بلکه دارای ظرفیت تبدیل‌شدن به یک بحران ژئواکونومیک تمام‌عیار هستند.

زیرا آنچه اکنون در جریان است، یک جنگ کلاسیک اسرائیلغزه نیست؛ بلکه یک جنگ چندلایه میان شبکه‌ای از بازیگران نامتقارن است: اسرائیل در شمال با حزب‌الله، در جنوب با حماس و جهاد اسلامی، در باب‌المندب با حوثی‌ها، و در عراق و سوریه با گروه‌های نیابتی مواجه است. در مقابل، آمریکا عملاً درگیر جنگ مدیریت‌ریسک دریایی شده و برای نخستین بار پس از دهه‌ها، ناوگان پنجم مجبور شده امنیت کشتیرانی را با هزینه‌ای بسیار بالا احیا کند. این شرایط، بازار انرژی و تجارت جهانی را به سمت یک «پرمیوم ریسک نامتقارن» رانده است: بازار به ریسک رکود وزن می‌دهد اما ریسک شوک عرضه را دست‌کم می‌گیرد.

تز این مقاله روشن است: جنگ دوم غزهاسرائیل تنها یک بحران منطقه‌ای نیست؛ این جنگ کاتالیزوری برای «تکه‌تکه‌شدن ژئواکونومیک» است و نظم انرژی جهانی را از حالت تک‌قطبی امن به یک ساختار چندقطبی پرهزینه و ناامن منتقل می‌کند. در چنین وضعیتی، بانک‌های مرکزی مانند فدرال رزرو دیگر قادر نیستند با ابزارهای پولی کلاسیک، شوک‌های انرژی و لجستیک را مهار کنند؛ زیرا کاهش نرخ بهره به معنای شعله‌ور شدن دوباره تورم است. این بن‌بست سیاست پولی، پیامدهای عمیقی برای بازار نفت، قیمت انرژی، امنیت دریایی و اقتصاد ایران دارد.

۲. نقشه بازیگران: از رقابت‌های کلاسیک تا قواعد جدید نظم انرژی

جنگ دوم غزهاسرائیل برخلاف دوره‌های گذشته، در فضایی رخ می‌دهد که توازن قدرت جهانی تغییر کرده و بازیگران کلیدی به دنبال بازتعریف منافع خود هستند. این بخش، بازیگران اصلی را با رویکرد اقتصاد سیاسی بررسی می‌کند تا روشن شود که چه نیروهایی معماری جدید جنگ و انرژی را شکل می‌دهند.

۲.۱. ایالات متحده: از هژمونی دریایی تا بن‌بست سیاست پولی

آمریکا تا امروز «ارائه‌دهنده امنیت دریایی جهان» محسوب می‌شد. امنیت تنگه‌ها، آبراه‌ها و خطوط کشتیرانی بخشی از همان «کالای عمومی جهانی» بود که آمریکا تأمین می‌کرد. اما امروز با نوعی پارادوکس مواجه است:

۱( جنگ باعث افزایش هزینه دفاعی می‌شود.

۲( جنگ باعث افزایش قیمت انرژی و تورم می‌شود.

۳( تورم اجازه کاهش نرخ بهره را نمی‌دهد.

۴( نرخ بهره بالا هزینه بدهی عمومی آمریکا را به‌شدت افزایش داده است.

نتیجه: واشنگتن گرفتار «بن‌بست سیاست پولی در شرایط جنگی» شده؛ اگر نرخ بهره را پایین بیاورد، تورم اوج می‌گیرد و اگر بالا نگه دارد، رکود محتمل می‌شود. این وضعیت، سیاست آمریکا را شکننده و واکنش‌هایش را کاملاً مصلحتی کرده است.

۲.۲. اسرائیل: جنگی فرسایشی با هزینه‌های چندلایه

اقتصاد اسرائیل در حال تجربه یک فشار سنگین است:

کاهش رشد اقتصادی

فرار سرمایه

افت ارزش شِکِل

افزایش هزینه‌های جنگی

کاهش جذب سرمایه بین‌المللی در حوزه تکنولوژی

اما مهم‌تر از این‌ها، قرارگیری اسرائیل در وضعیت «۲.۵ جبهه همزمان» است:

غزه، حزب‌الله، عراق/سوریه. این چندجبهه‌ای شدن جنگ، ریسک گسترش آن را بالا می‌برد و باعث شده اسرائیل از بازارهای جهانی انتظار حمایت مالی بیشتری داشته باشد.

۲.۳. ایران: پیوند میان جنگ نیابتی و اقتصاد سیاسی

ایران در این معادله هم یک بازیگر نظامی و هم یک بازیگر ژئواکونومیک است.
از یک سو، شبکه نیابتی ایران (از حماس تا حوثی‌ها) نقش فعال دارد.

از سوی دیگر، ایران در بازار انرژی با قیمت‌های بالاتر منتفع می‌شود اما در تجارت خارجی با هزینه‌های بالاتر مواجه است.

این دوگانه نشان می‌دهد که ایران در مرکز چرخه «هزینهفایده» جنگ قرار دارد.

بخش تحلیلی ایران را در فصل ۶ به‌طور کامل باز می‌کنم.

۲.۴. چین: بازیگر خاموش اما تعیین‌کننده

در ساختار جهانی جدید، چین مهم‌ترین عنصر غایب در تحلیل‌های سطحی است.

چین امروز:

 بزرگ‌ترین واردکننده نفت جهان

 وابسته به ثبات خلیج فارس

 همزمان شریک ایران و عربستان

 و رقیب استراتژیک آمریکا

چین عمداً در سیاست خارجی خود درباره جنگ غزهاسرائیل از «ابهام استراتژیک» استفاده می‌کند. چین نه می‌خواهد برنده میدان را مشخص کند، نه می‌خواهد آمریکا به‌طور کامل موفق شود. چین در حال «هج کردن» ریسک انرژی خود با خرید نفت ارزان از ایران و روسیه است. این سکوت چین یک سیگنال بازار است: پکن می‌خواهد از وضعیتی بهره‌برداری کند که امنیت دریایی آمریکا تضعیف شده اما جنگ به قیمت کنترل‌پذیر پیش می‌رود.

۲.۵. اروپا: قربانی خاموش

اروپا پس از جنگ اوکراین هنوز زخم‌خورده انرژی است. سبد گاز اروپا شکننده است و هر شوک جدیدی در زنجیره تأمین، خطر بازگشت تورم ۲۰۲۲ را تداعی می‌کند. اروپا، برخلاف آمریکا، ظرفیت مالی و نظامی برای مهار همزمان دو بحران ندارد و وابستگی‌اش به امنیت دریایی آمریکا در جنگ غزه بیشتر هم شده است.

۳. انرژی؛ قلب تپنده نزاع ژئواکونومیک

در جنگ دوم غزهاسرائیل، انرژی فقط یک متغیر اقتصادی نیست؛ انرژی «هسته جنگ» است. بازیگران می‌دانند که کنترل جریان انرژی، اهرم اصلی تغییر نظم منطقه‌ای است. سه مسیر اصلی انرژی اکنون در معرض تهدید قرار دارد:

۳.۱. تنگه باب‌المندب؛ گلوگاه فراموش‌شده تجارت جهانی

حوثی‌ها در یمن به یک بازیگر تعیین‌کننده تبدیل شده‌اند. برخلاف تصور سنتی، حمله به کشتی‌ها فقط یک اقدام نظامی نیست؛ این یک حمله ژئواکونومیک است که هزینه‌های بیمه دریایی را تا ۴۰۰ درصد افزایش داده و زمان حمل‌ونقل کالا را تا ۴۰ روز طولانی‌تر کرده است.

این ضربه به سه شکل منتقل می‌شود:

۱( افزایش قیمت انرژی

۲( افزایش قیمت کالاهای مصرفی

۳( افزایش قیمت نهاده‌های تولید

این همان «اثر شلاقی» (Bullwhip Effect) است که در آن، وقفه کوچک در حمل‌ونقل باعث سفارش‌گذاری بیش‌ازحد، کمبود مصنوعی و افزایش قیمت‌ها می‌شود.

۳.۲. مسیر سوئز؛ کابوس اروپا

اگر بحران عمیق‌تر شود و جریان سوئز مختل شود، اروپا با بحران ۲۰۲۲ مواجه نمی‌شود؛ بلکه با نسخه شدیدتر آن روبرو خواهد شد.
فرق ۲۰۲۲ با اکنون این است که در سال ۲۰۲۲ بانک‌های مرکزی نرخ بهره نزدیک صفر داشتند، اما امروز نرخ بهره بالا، امکان تحریک اقتصاد را از بین برده است.

۳.۳. سناریوی هرمز؛ سناریویی که بازار نادیده می‌گیرد

تنگه هرمز، شاهرگ ۳۰ درصد نفت جهان است.

فرمول زیر عمق بحران احتمالی را نشان می‌دهد:

Shock = Disrupted Volume / Global Spare Capacity

حجم نفت عبوری از هرمز: ۲۰ میلیون بشکه در روز

ظرفیت مازاد جهان: ۳ تا ۳.۵ میلیون بشکه در روز

اگر جنگ به خلیج فارس کشیده شود، ظرفیت مازاد (مخرج) به صفر میل می‌کند.

وقتی مخرج به صفر نزدیک شود، حاصل کسر به بی‌نهایت می‌رود.

این یعنی ۴. بحران کشتیرانی جهانی: از اختلال موضعی تا فروپاشی زنجیره تأمین

اگر جنگ دوم غزهاسرائیل را صرفاً یک درگیری نظامی ببینیم، تصویر ناقص خواهد بود. آنچه اکنون در جریان است، «جنگ علیه زیرساخت تجارت جهانی» است. حملات پهپادی و موشکی حوثی‌ها در باب‌المندب، نه‌تنها تهدیدی برای امنیت کشتی‌هاست، بلکه بنیان نظام تجارت مبتنی بر زمان‌بندی دقیق (Just-in-Time Supply) را فرو می‌ریزد.

نخستین لایه بحران، افزایش نرخ بیمه حمل‌ونقل است. بیمه‌گران جهانی عملاً منطقه دریای سرخ را در زمره «High Risk Zones» قرار داده‌اند. این یعنی:

۱( هزینه بیمه ۳ تا ۴ برابر شده

۲( بسیاری از شرکت‌ها حاضر به پوشش ریسک نیستند

۳( برخی کشتی‌ها مجبور به تغییر مسیر از کانال سوئز به دماغه امید نیک شده‌اند

۴( زمان حمل‌ونقل برای یک کانتینر از ۱۴ روز به ۴۰ روز رسیده است

این افزایش زمان، یک اثر انفجاری دارد: زنجیره تأمین جهانی دچار «اثر شلاقی» می‌شود. وقتی کالا دیر برسد، شرکت‌ها برای جبران، سفارش‌های بزرگ‌تر ثبت می‌کنند؛ این خود باعث کمبود مصنوعی، افزایش قیمت و تورم می‌شود. تجربه ۲۰۲۱ و بحران کانتینرها نشان داد که وقفه کوچک می‌تواند موج تورمی عظیمی ایجاد کند.

دومین لایه بحران، «خروج ناوگان‌های کشتیرانی از مسیر سرخ» است. شرکت‌های بزرگ مانند Maersk و CMA CGM تصمیم گرفته‌اند مسیر را ترک کنند. این نه‌تنها عرضه حمل‌ونقل را کاهش می‌دهد بلکه ظرفیت موجود را به سمت مسیرهای طولانی‌تر و پرهزینه‌تر منحرف می‌کند.

سومین لایه بحران، افزایش نااطمینانی است. اقتصاد جهانی در شرایطی قرار دارد که نااطمینانی می‌تواند خود به یک متغیر مخرب تبدیل شود. ساختارهای تولیدی شرق آسیا (از چین گرفته تا ویتنام) وابسته به مسیرهای مقرون‌به‌صرفه و قابل پیش‌بینی هستند. «نااطمینانی لجستیک»، هزینه تولید جهانی را بالا می‌برد و قدرت خرید مصرف‌کننده غربی را کاهش می‌دهد.

این روند برای اروپا فاجعه‌بارتر است. قاره‌ای که پس از جنگ اوکراین به‌سختی از شوک انرژی خارج شده، اکنون با تهدید بحران جدی‌تری مواجه است. اگر سوئز قفل شود، اروپا با بحران انرژی، بحران زنجیره تأمین و بحران قیمت‌گذاری همزمان مواجه خواهد شد.

۵. بازارهای مالی: طلا، اوراق، دلار و ریسک سیستماتیک کریپتو

بازارهای مالی در جنگ دوم غزهاسرائیل نه‌تنها واکنش نشان داده‌اند، بلکه الگوی رفتاری متفاوتی از خود بروز داده‌اند. این جنگ، آزمونی برای سنجش کارکرد پناهگاه‌های امن و ماهیت پول‌های جدید در شرایط بحران است.

۵.۱. طلا: بازگشت پادشاه در عصر تلاطم‌ها

طلا نخستین دارایی است که در برابر بحران‌ها واکنش نشان می‌دهد. در هفته‌های اخیر، قیمت طلا جهش قابل توجهی داشته و بار دیگر نقش تاریخی خود به‌عنوان پناهگاه امن (Safe Haven) را تثبیت کرده است. برخلاف دوران «پول ارزان» (Easy Money Era) که دارایی‌های جایگزین مانند کریپتو از طلا پیشی می‌گرفتند، اکنون طلا بار دیگر مرکز ثقل دفاع مالی جهان شده است.

دلیل این تغییر رفتار روشن است: طلا برخلاف ارزهای دیجیتال، به بازارهای نقدینگی وال‌استریت وابسته نیست. طلا نیاز به جریان نقدی ندارد و تحت تأثیر فراخوان‌های مارجین نیست. در شرایطی که جنگ موجب «فشار نقدینگی» می‌شود، صندوق‌های بزرگ دارایی‌های نقدشونده را می‌فروشند و این دقیقاً ضربه‌ای است که کریپتو دریافت کرد.

۵.۲. اوراق قرضه آمریکا: نبرد میان Flight to Safety و Bond Vigilantes

بازار اوراق قرضه آمریکا در این جنگ به یکی از پیچیده‌ترین نقاط تحلیل تبدیل شده است.

دو نیرو در جهت مخالف عمل می‌کنند:

۱( نیرو اول: Flight to Safety

سرمایه‌گذاران در زمان بحران به‌طور طبیعی به اوراق خزانه (Treasuries) پناه می‌برند.

۲( نیرو دوم: Bond Vigilantes

گروه بزرگ و قدرتمندی از سرمایه‌گذاران که به کسری بودجه آمریکا و نیاز دولت به استقراض سنگین بدبین هستند. این گروه به‌جای خرید اوراق، آن را می‌فروشند و بازدهی (Yield) را بالا می‌برند.

اگر جنگ گسترش یابد، هزینه‌های مالی آمریکا افزایش می‌یابد و Bond Vigilantes برنده می‌شوند؛ یعنی دولت آمریکا برای تأمین مالی جنگ مجبور به فروش بیشتر اوراق است و نرخ بهره بالا می‌ماند. این سناریو برای کل اقتصاد جهانی تورم‌زا و برای بازارهای نوظهور فاجعه‌بار خواهد بود.

۵.۳. دلار: پادشاه زخمی یا پادشاه بلامنازع؟

جنگ دوم غزهاسرائیل در شرایطی رخ می‌دهد که دلار آمریکا هنوز ارز غالب جهان است، اما اعتبار دلار در دهه اخیر بارها به چالش کشیده شده است. نکته کلیدی این است که دلار در زمان پانیک تقویت می‌شود، اما اگر جنگ موجب شوک انرژی شود، دلار در برابر «تورم وارداتی» آسیب‌پذیر خواهد بود.

۵.۴. کریپتو: دارایی ریسکی در لباس انقلابی

بیت‌کوین و بازار کریپتو در این جنگ نشان دادند که در فاز نخست جنگ‌های سیستماتیک یک دارایی ریسکی (Risk-On Asset) هستند. سقوط ۳۰ درصدی بیت‌کوین پس از اوج ۱۲۶ هزار دلاری نه یک رویداد تصادفی، بلکه پیامد مستقیم سه عامل است:

– Dry-up نقدینگی

 فراخوان‌های مارجین در بازار سهام

 ماهیت «بیت‌کوین کاغذی» در صندوق‌های ETF

کریپتو تنها زمانی می‌تواند دوباره رشد کند که جنگ موجب «بی‌اعتمادی ساختاری به ارزهای فیات» شود؛ این فاز دوم است. اما در فاز اول، بازار نقدینگی را ترجیح می‌دهد و کریپتو سقوط می‌کند.

۶. اثرات جنگ بر ایران: اقتصاد سیاسی در خط آتش

ایران یکی از معدود اقتصادهایی است که اثرات این جنگ را در چهار لایه همزمان تجربه می‌کند:

۱( لایه ژئوپولیتیک

۲( لایه انرژی

۳( لایه تجارت خارجی

۴( لایه روانیبازاری داخلی

ایران در این جنگ «تماشاگر» نیست؛ ایران یکی از محورهای ساختاری آن است و دقیقاً به همین دلیل، اثرات اقتصادی جنگ بر ایران بسیار پیچیده‌تر و چندلایه‌تر از دیگر کشورهاست.

۶.۱. افزایش قیمت نفت؛ نعمت یا تله؟

افزایش قیمت نفت در کوتاه‌مدت صادرات ایران را سودآورتر می‌کند. اما سیاست تحریمی آمریکا در سال‌های اخیر باعث شده بخش عمده نفت ایران با تخفیف فروخته شود. بنابراین هرچه قیمت جهانی نفت بالاتر برود، ایران همچنان بخشی از آن را از دست می‌دهد. علاوه بر این، افزایش قیمت جهانی نفت باعث افزایش هزینه واردات کالاهای اساسی و نهاده‌های تولید می‌شود. این یعنی:

 افزایش نرخ ارز

 تورم وارداتی

 افزایش هزینه حمل کالا

 فشار بر بودجه دولت

ایران در واقع با «تله درآمدهای ارزی ناپایدار» مواجه است؛ درآمدهای نفتی اسمی بالا می‌روند، اما اثر واقعی آن‌ها توسط تورم و هزینه‌های مبادله خنثی می‌شود.

۶.۲. تجارت خارجی: گلوگاه‌های جدید و هزینه‌های پنهان

مسیرهای اصلی تجارت ایران نیز تحت تأثیر جنگ قرار گرفته‌اند. افزایش هزینه بیمه، افزایش نرخ حمل‌ونقل و ریسک محموله‌ها باعث شده بسیاری از شرکت‌ها به‌جای مسیرهای مستقیم، از مسیرهای طولانی‌تر استفاده کنند. این نه‌تنها هزینه واردات را بالا می‌برد بلکه زمان گردش کالا را افزایش می‌دهد. برای اقتصادی مانند ایران که درگیر تورم ساختاری است، افزایش دوره گردش کالا به معنای تقویت تورم است.

۶.۳. بودجه ۱۴۰۴؛ توهم ثبات و ناسازگاری زمانی

بودجه ۱۴۰۴ بر اساس سناریوی بسیار خوش‌بینانه بسته شده است. در حالی که دولت درآمدهای نفتی را بر اساس قیمت بالای نفت پیش‌بینی کرده، هزینه‌ها را بر اساس وضعیت عادی و بدون جنگ برآورد کرده است. این همان «توهم مالی» (Fiscal Illusion) است.

مشکل اصلی این است که:

نرخ ارز احتمالاً جهش خواهد کرد

هزینه کالاهای وارداتی بالا می‌رود

هزینه‌های دولت در بخش امنیتی و واردات نهاده افزایش می‌یابد

این بودجه با یک «ناسازگاری زمانی» مواجه است: درآمدها بر مبنای سناریوی جنگ، هزینه‌ها بر مبنای سناریوی صلح. این تضاد، کسری بودجه پنهان و تورم بالا را در سال آینده محتمل می‌کند.

شوک افسارگسیخته، غیرقابل مهار و تورم جهانی شدید.

۷. سناریوهای جنگ: از مهار محدود تا تشدید تمام‌عیار

برای فهم پیامدهای ژئواکونومیک جنگ دوم غزهاسرائیل، باید سه سناریو را از هم تفکیک کرد. این سناریوها بر اساس ترکیب متغیرهای نظامی، دریایی، انرژی و سیاست پولی آمریکا طراحی شده‌اند. تفاوت کلیدی این جنگ با دوره‌های پیشین این است که حتی سناریوی «مهار محدود» نیز می‌تواند شوک‌های معناداری تولید کند، زیرا ظرفیت جذب ریسک اقتصاد جهانی کاهش یافته است.

سناریوی اول: مهار محدود (Containment)

در این سناریو، درگیری‌ها عمدتاً در غزه و شمال اسرائیل باقی می‌مانند. حملات حوثی‌ها ادامه دارد اما آمریکا با ایجاد ائتلاف دریایی، هزینه ناامنی را کاهش می‌دهد. ایران در این سناریو سیاست «درگیری مدیریت‌شده» را دنبال می‌کند.

پیامدهای این سناریو:

 افزایش محدود قیمت نفت تا محدوده ۸۵۹۵ دلار

 ادامه وضعیت شکننده بازارهای مالی

 تداوم اختلال در باب‌المندب

 حفظ ریسک ساختاری اما بدون شوک بزرگ

این سناریو بیشتر از همه با «فرض بازار» هماهنگ است؛ اما احتمال آن کمتر از چیزی است که بسیاری تصور می‌کنند.

سناریوی دوم: تشدید منطقه‌ای (Regional Escalation)

در این سناریو، جنگ میان اسرائیل و حزب‌الله تشدید می‌شود. حملات پهپادی و موشکی به کشتی‌ها در دریای سرخ گسترده‌تر می‌شود و بخشی از ناوگان‌های کشتیرانی جهان به‌طور کامل مسیر سرخ را ترک می‌کنند. بازار اروپا به‌شدت تحت فشار قرار می‌گیرد و ریسک تورم مجدد (Re-inflation Risk) افزایش می‌یابد.

پیامدهای این سناریو:

 جهش قیمت نفت به محدوده ۱۱۰۱۳۰ دلار

 بحران حمل‌ونقل کالا در اروپا و آسیا

 افزایش نرخ بیمه به سطوح بی‌سابقه

 رکود خفیف اما فراگیر در آمریکا و اروپا

 افزایش فشار مالی بر بودجه‌های دولتی

 صعود قیمت طلا به محدوده ۲۴۵۰۲۶۵۰ دلار

سناریوی دوم همان جایی است که بازار جهانی در حال حاضر آن را دست‌کم گرفته است.

سناریوی سوم: شوک هرمز و ورود مستقیم بازیگران بزرگ (Full-Scale Escalation)

در این سناریو، جنگ از لبنان و غزه به خلیج فارس کشیده می‌شود. درگیری مستقیم میان ایران و آمریکا یا ایران و اسرائیل، حتی در مقیاس محدود، ریسک بسته‌شدن تنگه هرمز را فعال می‌کند. این سناریو نه‌تنها ژئوپولیتیک، بلکه ساختار پولی جهان را تغییر می‌دهد.

پیامدهای این سناریو:

جهش قیمت نفت به محدوده ۲۰۰۲۵۰ دلار

فروپاشی ظرفیت مازاد اوپک

شوک تورمی جهانی

رکود جهانی (Global Recession)

سقوط بازارهای سهام

بازتعریف رژیم نرخ بهره

جهش قیمت طلا به محدوده ۳۰۰۰۳۵۰۰ دلار

تضعیف شدید دلار در برابر کالاها و طلا

بازگشت پارادایم انرژی به «واقع‌گرایی سخت» (Hard Realism)

این سناریو به معنای تولد دوباره نظم انرژی دهه ۱۹۷۰، اما با سطح پیچیدگی به‌مراتب بیشتر خواهد بود.

۸. اثرات جنگ بر نظم مالی جهانی: از دلار تا کریپتو

جنگ دوم غزهاسرائیل فقط یک آزمون برای بازار انرژی نیست، بلکه بزرگ‌ترین آزمون برای آینده نظام مالی بین‌المللی در دو دهه گذشته است. آینده دلار، نرخ بهره، و حتی جایگاه کریپتو در این جنگ بازتعریف می‌شود.

۸.۱. دلار: مزیت ساختاری یا آسیب‌پذیری پنهان؟

دلار در کوتاه‌مدت از جنگ‌ها سود می‌برد؛ اما جنگ دوم غزهاسرائیل یک تفاوت بزرگ دارد: این جنگ تورم‌زا است، نه رکودزا. تورم جهانی یعنی فشار بر فدرال رزرو. فشار بر فدرال رزرو یعنی سخت‌تر شدن مدیریت بدهی.

اگر آمریکا مجبور شود هزینه‌های نظامی را افزایش دهد، کسری بودجه رشد می‌کند و Bond Vigilantes فعال می‌شوند. در این شرایط، دلار در برابر کالاها و طلا تضعیف می‌شود اما در برابر ارزهای فیات دیگر تقویت می‌شود. این پارادوکس، دلار را در وضعیت نیمه‌بحرانی قرار می‌دهد؛ قوی از بیرون، آسیب‌پذیر از درون.

۸.۲. نظام بانکی: بازگشت به ریسک اعتباری

نظام بانکی اروپا و آسیا بیش از آمریکا از شوک انرژی آسیب می‌بیند. بانک‌های اروپایی پس از بحران ۲۰۲۲ توان جذب شوک جدید را ندارند. جنگ دوم غزهاسرائیل می‌تواند چرخه جدیدی از ریسک اعتباری ایجاد کند و باعث افزایش NPL (نسبت مطالبات غیرجاری) در بانک‌های اروپایی شود.

۸.۳. کریپتو: دارایی شورشی یا بازوی نقدینگی وال‌استریت؟

کریپتو در این نبرد نشان داد که به‌شدت به نقدینگی جهانی وابسته است. تا زمانی که نرخ بهره بالا باشد و بازار سهام تحت فشار باشد، کریپتو در فاز نزولی خواهد بود. تنها در صورت شوک بزرگ به دلار یا سیستم بانکی است که کریپتو می‌تواند وارد فاز «پناهگاه دیجیتال» شود.

۸.۴. طلا: برنده قطعی

طلای فیزیکی، بزرگ‌ترین برنده این جنگ است. برخلاف کریپتو، طلا در بحران‌های نقدینگی فروخته نمی‌شود، بلکه خریده می‌شود. رفتار طلا در ماه‌های اخیر نشانه‌ای از بازگشت سرمایه‌گذاران بزرگ (Smart Money) به دارایی‌های واقعی است.

۹. چشم‌انداز ژئواکونومیک ایران: فرصت‌ها و تله‌ها

ایران در این جنگ هم بازیگر است و هم قربانی. این وضعیت دوگانه، آینده اقتصاد ایران را به‌طور کامل تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۹.۱. فرصت قیمت نفت: ولی با پنچگانه محدودیت

افزایش قیمت نفت برای ایران پنج محدودیت دارد:

۱( تحریم‌های فروش

۲( تخفیف اجباری

۳( هزینه حمل بالا

۴( محدودیت نقل‌وانتقال بانکی

۵( افزایش هزینه واردات

به بیان دقیق‌تر: ایران از نفت ۱۲۰ دلاری همان‌قدر سود نمی‌برد که عربستان می‌برد، اما از تبعات منفی آن (تورم جهانی، افزایش قیمت کالا، فشار بودجه) به‌شدت آسیب می‌بیند.

۹.۲. بازار ارز داخلی: جنگ به‌عنوان محرک انتظارات

در ایران، انتظارات تورمی بسیار حساس به تنش‌های منطقه‌ای است. حتی اگر اثر واقعی جنگ محدود باشد، اثر روانی آن می‌تواند بازار ارز را با نوسان مواجه کند. سناریوهای محتمل:

جهش کوتاه‌مدت

نوسان شدید

وابستگی نرخ ارز به روند نفت

ایران به‌طور ساختاری دچار «اضطراب ژئوپولیتیک» در بازار ارز است؛ یعنی بازار ارز بیش از حد به اخبار سیاسی وابسته است.

۹.۳. بودجه ۱۴۰۴: ورشکستگی آرام

بودجه ۱۴۰۴ با این فرض بسته شده که شرایط منطقه به سمت ثبات می‌رود. اما شاخصه‌های جنگ نشان می‌دهد که این فرض غلط است. کسری بودجه احتمالی به دلیل:

افزایش هزینه‌های امنیتی

افزایش قیمت کالاهای وارداتی

کاهش ارزش ریال

تورم جهانی

به‌شدت بالا خواهد رفت.

این یعنی یک «ورشکستگی آرام» در بودجه و خطر چرخه کسریتورم در سال آینده.

۹.۴. بخش خصوصی و تولید

بنگاه‌های ایرانی بیش از هر چیز از هزینه لجستیک و قیمت کالاهای واسطه‌ای آسیب می‌بینند. جنگ باعث شده زمان تأمین مواد اولیه بیشتر شود و قیمت آن‌ها افزایش یابد. این یعنی کاهش حاشیه سود، کاهش تولید و افزایش بیکاری بالقوه.

۱۰. جمع‌بندی راهبردی: ما در آستانه یک گذار ژئواکونومیک هستیم

جنگ دوم غزهاسرائیل آخرین جنگ این منطقه نیست؛ اما نخستین جنگی است که مستقیماً ساختار انرژی، لجستیک، بازار پول و اقتصاد جهانی را در هم تنیده است. این جنگ سه پیام کلیدی دارد:

پیام اول: پایان نظم انرژی امن

امنیت انرژی دیگر کالای عمومی رایگان نیست. هزینه آن از طریق بیمه، لجستیک و قیمت نهایی کالا به مصرف‌کننده منتقل می‌شود.

پیام دوم: بن‌بست سیاست پولی

بانک‌های مرکزی جهان، اگر این جنگ به سناریوی شدید برسد، ابزار کافی برای مهار تورم جدید را ندارند.

پیام سوم: بازگشت ژئوپولیتیک به قلب اقتصاد

دهه ۲۰۱۰ اقتصاد از سیاست جدا شده بود؛ دهه ۲۰۲۰ دقیقاً برعکس است. ژئوپولیتیک دوباره موتور حرکت اقتصاد جهانی شده است.

برای ایران، جنگ دوم غزهاسرائیل یک واقعیت ساده و بی‌رحم را آشکار کرد:

ایران در مرکز بحران قرار دارد اما ابزارهای اقتصادی کافی برای تبدیل بحران به فرصت را در اختیار ندارد.
این جنگ باید زنگ بیدارباشی برای بازسازی ساختار بودجه، حکمرانی اقتصادی، امنیت انرژی و دیپلماسی اقتصادی کشور باشد

نوشته های اخیر

دسته بندی ها