این مقاله گذار تاریخی از هژمونی غرب و نظم آمریکامحور به سوی نظمی چندقطبی را بررسی میکند. ابتدا «غرب» بهعنوان یک بلوک سیاسی–نظامی فراتر از جغرافیا تعریف میشود و با بهرهگیری از نظریه نظام جهانی، شکاف میان اقلیت هستهای قدرتمند و اکثریت پیرامونی توضیح داده میشود. سپس با تمرکز بر خیزش چین و هند، نقش بریکس، تلاش برای کاهش وابستگی به دلار و محدودیتهای قدرت سخت غرب، تغییر موازنه قدرت جهانی تحلیل میشود. مقاله در ادامه مزیتهای ساختاری ماندگار آمریکا و روند فرسایش تدریجی آنها را بررسی کرده و در پایان، سه سناریو برای آینده نظم جهانی—چندقطبی متوازن، جنگ سرد جدید و چندقطبی شکننده—ترسیم میکند.